داستان زیبای «گوسفند صدقهای»
داستان زیبای «گوسفند صدقهای» داستان زیبای «گوسفند صدقهای» مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین میآورد تا آن را برای روز عید قربانی کند. گوسفند از دست مرد جدا…
داستان زیبای «گوسفند صدقهای» داستان زیبای «گوسفند صدقهای» مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین میآورد تا آن را برای روز عید قربانی کند. گوسفند از دست مرد جدا…
پر زیبا دشمن طاووس داستامهای مثنوی معنوی طاووسی در دشت پرهای خود را میکند و دور میریخت. دانشمندی از آنجا میگذشت، از طاووس پرسید : چرا پرهای زیبایت را…
داستان جالب «منطق» داستانهای آموزنده یکی از دوستان ما که مرد نکته سنجی است، یک تعبیر بسیار لطیف داشت که اسمش را گذاشته بود: « منطق ماشین دودی». می…
برشی از یک کتاب (۱) داستاهای کوتاه بعضی ها اصلا به این خاطر به دنیا می آیند که کاری نکنند. من هم یکی از همانها هستم: نه در محیط…
حکایت جالب «معلم و کودکان» حکایت معلم و کودکان کودکان مکتب از درس و مشق خسته شده بودند. با هم مشورت کردند که چگونه درس را تعطیل کنند و…
شجاع ترین آدم ها شجاع ترین آدم ها معلم به بچه ها گفت : ” تو یه کاغذ بنویسید به نظرتون شجاع ترین آدما کیان ؟ بهترین متن جایزه…
عالم کتک خور داستان «عالم کتک خور» مرحوم شیخ_جعفر_کاشف_الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بوده است، در حدّى که علماى بزرگ شیعه از قول او نقل کرده اند که…
حسادت یا حماقت داستان حسادت روزی پادشاهی ولخرج هنگام عبور از سرزمینی با دو دوست جوان ملاقات کرد. این دو دوست بینوا که تا آن زمان با گدایی امرار…
کسادی بازار داستانهای جالب یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط میگوید: روزی مرحوم مرشد چلویی معروف خدمت جناب شیخ رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت: داداش!…
لیلی و مجنون لیلی و مجنون مجنون در عشق لیلی میسوخت. دوستان و آشنایان نادان او که از عشق چیزی نمیدانستند گفتند لیلی خیلی زیبا نیست. در شهر ما…