چگونه با وهابی مناظره کنیم؟ (۱۲ نکته مهم)
وهابیون می گویند شیعه مثل بت پرستان است (نقد این ادعا)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرض کنیم مردگان پس از وفات (آن گونه که وهابیان مىپندارند) همانند بتهاى جامدِ بى جان شوند اما تفاوت اساسى در دیدگاههاى مؤمنان با مشرکان، هرگز به ما اجازه نخواهد داد آیات درباره مشرکان را به مؤمنان سرایت دهیم.
ارزیابى و شرح:
اگر بناست عقاید مؤمنان را با استناد به این آیات که درباره باورهاى مشرکان و پندارهاى باطل آنهاست، مورد نقد قرار دهیم باید دقیقاً مختصات فکرى مشرکان را تحلیل کنیم (هر چند مشرکان از یک دستگاه فکرى منطقى برخوردار نیستند چون ماهیت شرک بدون دلیل و برهان است) تا مشخص گردد تا چه اندازه امکان دارد عمل مشرکان را با مسلمانان در این امور تطبیق داد. در این مقایسه خواهیم دید آیاتى که درباره عقاید مشرکان سخن مىگوید یا مشرکان را مورد خطاب قرار مىدهد، هرگز در هیچ بُعد قابل تطبیق با اعمال مؤمنان یا باورهاى آنان نیست. از جمله:
اولًا: خدایى که مشرک به زعم خود مىپرستید یا مىخواست با پرستش بتها به او تقرّب جوید، اساساً وجود حقیقى و خارجى ندارد چون خداى مشرک خدایى است که معاد ندارد، براى بشر رسول از جنس خودشان نمىفرستد، بشر را مکلّف به تکالیف نمىکند، او را هدایت نمىنماید؛ از این رو، مشرکان به معاد واقعى اعتقاد نداشتند به انبیا کفر مىورزیدند، انزال کتب را انکار مىکردند؛ مقیّد به هیچ تکلیفى از ناحیه خدا براى خود نبودند و … خداوند از پندارهاى باطل آن در آیاتى متعدد پرده برداشته است از جمله فرمود: «فَقالُوا أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا فَکَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا [تغابن/ ۶] پس آنان گفتند: آیا بشر ما را هدایت مىکند؟! پس کفر ورزیدند و روى گرداندند»
یا در آیه دیگر میخوانیم: «وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ[سبا/۷] آنان که کفر ورزیدهاند، از روى استهزا به هم کیشان خود گفتند: آیا مردى را به شما نشان دهیم که شما را خبر مىدهد که چون مُردید و بدنهایتان کاملًا متلاشى و پراکنده گشت، قطعاً در آفرینشى جدید قرار مىگیرید و حیاتى دوباره مىیابید؟!»
از این رو، خداى مشرک در ردیف سایر الههاست. قرآن مىفرماید: «وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذَّابٌ* أَ جَعَلَ الْآلِهَهَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عُجابٌ [ص/۵-۶] و از آن که بیم دهندهاى از [جنس] خودشان براى آنان آمد، در شگفت درآمدند و کافران گفتند این جادوگر دروغگوست* آیا همه معبودان را یک معبود قرار داده؟! این چیزى بسیار شگفتآور است.» بنابراین، چنین خدایى که مشرکان باور داشتند، خداى موهومى است که وجود خارجى ندارد تنها یک وجود مصنوعِ پندارى در ذهن مشرکان است.
به همین رو مىتوان گفت: قول آنان درباره پرستش بتها که مىگفتند: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى [زمر/۳] ما بتها را نمىپرستیم جز آن که ما را به خدا نزدیک کنند.» چیزى جز یک بهانه نبود آنان به الله واقعى ایمان نداشتند تا به او تقرّب جویند. شاید از همین روست که خداوند آنان را دروغگو و کافر مىداند و در ادامه همین آیه مىفرماید: « إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ . همانا خداوند هر کسى که کافِر دروغگوست، هدایت نمىکند»
چون مشرک به خداى موهوم تقرب مىجوید نه به خداى حقیقى که واحد و أحَد است، مدَبّر، مالک و مَلِک هستى است، مُبدء و مُعید است، معاد دارد، به حساب انسان رسیدگى مىکند هیچ چیز از او پنهان نیست، براى انسانها رسولانى از جنس خودشان مىفرستد تا تکالیف وى را به او بیاموزند و او را هدایت کنند و … پس کار موحِّد در تبرک، توسل، زیارت و … براى تقرب به خداى واقعىِ حقیقى است و با اذن اوست، همان خدایى که انبیا معرفى کردهاند. اما کار مشرک براى تقرب به خداى موهوم در ذهن اوست.
ثانیا: موحِّد، عزّت را تنها از خدا مىداند و از او مىطلبد چون قرآن فرمود: «فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعاً [فاطر/۱۰] «پس همه عزت از آنِ خداست» اما مشرک الهههاى دیگر را بر مىگزیند تا به زعم خود به او عزّت بخشد: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَهً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا [مریم/۸] و غیر خدا را معبود گرفتند تا براى آنان مایه عزّت شود»
موحد نصرت را تنها از خدا مىداند. اگر هم عزتی برای اولیای خدا میداند، به این اعتقاد است که عزت دهنده اصلی خدای واحد است. قرآن میفرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یَعْلَمُون [منافقون/۸] در حالى که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولى منافقان نمىدانند!
با سلام
میخواستم یه مقدار در مورد شیخ نمر و اینکه ایشون کلا چجور آدمی بودن و علت کشته شدنشون یه توضیح کامل بدین
با تشکر