تحقیق در مورد دکتر محمد معین ۴ص

تحقیق در مورد دکتر محمد معین ۴ص

تحقیق-در-مورد-دکتر-محمد-معین-4صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : ۴ صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

2
‏دکتر محمد معین
‏نهم اردیبهشت ماه ۱۲۹۷ هجری شمسی درخانواده ای از علمای روحانی رشت،‏ ‏پسربچه ای پا به دنیا گذاشت. اوکه اولین فرزند خانواده بود توسط جد پدریش شیخ محمد تقی معین العلما (محمد) نام گذاری شد. خانه آن دریکی ازمحلات اصلی رشت قرارداشت وهمراه با جد پدری وعمویش (حسن) دراین خانواده زندگی می کردند.
‏محمد پدرش را خیلی کم می دید چون (شیخ ابوالقاسم) طلبه علوم دینی بودوسخت مشغول آموختن علوم قدیمه ودینی نزد پدرش ودیگر مدرسان مشهور شهر رشت بود. تنها چیزی که از پدر درخاطرمحمد نقش بسته بود عادت بعد از نماز پدرش بودکه سر انگشت های دو دست را باهم تماس می داد ودرحالی که به آن خیره می شد وزیرلب جملاتی را زمزمه می کرد. محمد ازاین کار چیزی سر درنمی آورد اما سعی می کرد مثل او چهارزانو بنشیند‏ ‏وکارهایش را تقلید کند وبعدها فهمید که پدرش درتعقیبات نماز آیه الکرسی را می خواند. مدتی بودکه وضعیت گیلان آشفته بود وخانواده معین هم نیز به هم خورده بودند وبعد ازکسالتی که مادر محمد عارض شده بود پدر او نیز به شدت مریض شد واو را به خانه نزدیکان بردند وشب ۱۳ شعبان بود که محمد را به نزد پدرش بردند ودراین شب کنار پدر ماند وفردا یعنی درروز۱۴ شعبان که ناگهان خبر ناگواری از منزلشان رسید وهمه چیز را برهم زد. مادرش بطور ناگهانی فوت کرده بودولی محمد به درستی نمی دانست چه اتفاقی افتاده است. واما می دید که با این خبر حال پدر بدتر شد. ودرست ۵ روز دیگر محمد از صدای ناگهانی گریه وزاری اقوامش متحیر شد. وصدا از اتاقی درآمد که پدرش درآن خوابیده بود ووقتی که به داخل اتاق دوید دید که روی پدرش را با پارچه سفید پوشانده وپدرش آرام خوابیده بود.واز همهمه وگریه وزاری مردم توانست ‏کسی را ببیند که او را صدا می زند. محمد محمد ویک دفعه کسی او را بغل گرفت وبوسید وگفت: محمد جان چه زود یتیم شدی.
‏وبعد از مرگ پدرومادر مراقبت او را برادر کوچکش علی که جد پدریش (شیخ محمد تقی معین العلما) برعهده گرفت ومحمد پسربچه ای کنجکاو وبا استعدادی بود وچیزهای زیادی درزیر سایه پدربزرگ یاد گرفت. ووقت مدرسه گرفتن محمد شد که درآن ایام مدرسه امروزی نبود واین پدربزرگ بودکه او را به مکتب فرستاد وسخت گیری استادها دل خوشی برای معین نبود. از اینکه هم مکتبی های او را به فلک می بستند بسیار ناراحت می شد. البته اوضاع رشت به دلیل قیام جنگلیها وسنگر بندی انگلیسی ها دراطراف شهر آنچان به هم ریخته بود که مکتب ها تعطیل شد.

 

دانلود فایل

کلیپ سرا وب‌سایت

نظرات بسته شده است.