داناکده | داستان کوتاه «نفس گرم»

داستان کوتاه «نفس گرم»

داستان کوتاه «نفس گرم»

داستان کوتاه «نفس گرم» داستانهای جالب   ابوریحان بیرونی در خانه یکی از دوستانش که از بزرگان نیشابور بود، میهمان بود. از هشتی ورودی خانه، صدای او را می‌شنید که…