توضیحات
ژان باروا
روژه مارتن دوگار
منوچهر بدیعی
انتشارات نیلوفر
ژان باروا پسری است که با تربیت مسیحی بزرگ می شود و البته پدری ملحد دارد . او در کودکی فردی مذهبی است اما به مرور سوال هایی در ذهنش جرقه می زند و کم کم از مذهب رویگردان شده و همه چیز را انکار می کند . همسر ژان فردی بسیار مومن است و حاضر به زندگی با یک کافر نیست پس ژان همسر و فرزندش را ترک کرده به شهر دیگری می رود روزنامه ای راه می اندازه و از روشن فکران مشهور فرانسه می شود . او برای اثبات ترجیح علم بر دین تلاش بسیار می کند .
آقای دوگار نویسنده ای فرانسوی هستند که دلیل شهرتش هم کتاب چند جلدی خانواده تیبو هست . من اون کتاب را سالیان پیش خونده بودم دوسش داشتم و همین که چشمم به کتاب دیگه ای از ایشون خورد تصمیم گرفتم این را هم امتحان کنم . کتاب را دوست داشتم اول از همه موضوع جالبی داره دوم از دیالوگ هاش از دلیل هاش بر علیه مذهب و در طرفداری از مذهب خوشم می یاد مناظره جالبیه اما خوب حالا خیلی هم برام جالب نبود اولا سبک نوشتنش خیلی دلخواه من نبود این که شبیه نمایش نامه اول قیافه و لباس طرف و محیط را شرح می داد بعد شروع می شد دیگه این که بعضی جاهاش پراکنده گویی شده بود و به نظرم شاخ و برگ های اضافی بود اصلا نیازی به اونها نبود و یا اگر به اون ها نیازی بود بهتر بود تاکید روی مطالب فعلی نباشه اصلا با چشم دیگه ای به کتاب نگاه کنه . در مجموع من تو شرایط مناسبی هم کتاب را نخوندم اینم موثره .
ایشون از برندگان جایزه نوبل هستند .
قسمت های زیبایی از کتاب
تمام هستی یک نوع جنگ است ، زندگی یعنی پیروزی آن که پایداری می کند .
آدم درصدد برمی آید زن ها را بشناسد ولی محال است فقط باید به همین رضایت داد که آن ها از جنس دیگری هستند .
چه کار بی رحمانه ای است که آدم زن ها را به گریه بیندازد !
آنچه اهمیت دارد ایمان داشتن یا ایمان نداشتن نیست : نکته ی اساسی شیوه ی ایمان داشتن یا نداشتن است .
هیچ کس به دلایل منطقی تغییر عقیده نمی دهد : این تنها نظر قطعی است که به آن رسیده ام . مردم به همین اکتفا می کنند که با برهان های منطقی عقیده ای را که در باطن دارند تقویت کنند و این عقیده بر خلاف آن چه مردم خیال می کنند بر اساس قیاس منطقی و استدلال نیست بلکه بر اساس نوعی قابلیت فطری است که از هر منطق دیالکتیکی قوی تر است .