توضیحات
دانلود کتاب صوتی تاریخ جهانگشای جوینی
تاریخ جهانگشای جوینی
تاریخ جهانگشای جوینی pdf
تاریخ جهانگشای جوینی احمد خاتمی
تاریخ جهانگشای جوینی قزوینی
تاریخ جهانگشای جوینی محمد قزوینی
تاریخ جهانگشای جوینی اثر کیست
تاریخ جهانگشا جوینی
خرید تاریخ جهانگشای جوینی
تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی
تاریخ جهانگشای جوینی pdf
pdf کتاب تاریخ جهانگشای جوینی
#تاریخ_جهانگشای_جوینی
#عطاملک_جوینی
«تاریخ جهانگشای» تالیف علاءالدین عطا ملک محمد جوینی(۶۸۱-۶۲۳ ق)، تاریخنگار و ادیب ایرانی است. این کتاب که به نام «تاریخ جهانگشای جوینی» معروف است، از کتابهای مرجع و کلاسیک در حوزه تاریخ ایران پس از اسلام و به ویژه دوران مغول شناخته میشود. این کتاب توسط محمّد قزوینی(۱۳۲۸-۱۲۵۶)، تصحیح و ترجمه شده است.
تاریخ جَهانگُشای کتابی فارسی نوشتهٔ عطاملک جوینی دربارهٔ تاریخ مغول و خوارزمشاهیان و اسماعیلیانِ الموت تا ۶۵۵ق[۱] و از آثار مهم از نظر تاریخی و نیز ادبی به شمار میرود و نمونهای برجسته از سدهٔ هفتم ق. است.[۲]
نویسنده آن سالها در دربار ارغون و هولاکو و پسرانش، اباقا و تگودار، دارای منصب، و گواه بسیاری از رخدادهای آن دوره بوده و برخی پیش آمدها گذشته را نیز از گواهان آنها و از خاندان خود که از درباریان خوارزمشاهیان و مغولان بودهاند، شنیده بودهاست. تاریخ جهانگشای تاریخ سیاسی محض نیست، زیرا نویسنده هنگام رویدادنگاری، دربارهٔ اوضاع اقتصادی، اجتماعی، بافت شهرها و موقعیت جغرافیایی آنها و اسامی قدیمی شهرها نیز توضیحات بیهمتایی دادهاست.[۱]
این کتاب در سه جلد است؛ در جلد دوم، به ویژه مستقیماً مسائل دوران خوارزمشاهی مورد بررسی قرار میگیرد. جلد سوم نیز مربوط به اسماعیلیان است که بخش مهمی از تاریخ خوارزمشاهیان را به خود اختصاص دادهاست.
← جلد اول
در جلد نخست پس از دیباچهای کوتاه در باب سبب تألیف، شیوۀ کار، هدف از تاریخنگاری و بررسی علل و اسباب حملۀ مغول به ایران و آثار منفی و مثبت آن بر عالم اسلام، [۴۳] به فصل نخست کتاب رسیده، و در این فصل به وضعیت اقلیمی و جغرافیایی مغولستان و شیوۀ زندگی مغولان و اوضاع اجتماعی و اقتصادی آن سرزمین پیش از پیدایی چنگیز پرداخته است. [۴۴] سپس بخشهایی از یاسای چنگیز و آداب و رسوم مغولان به روزگار او در شکار و ترتیب و آرایش سپاه را بررسی، [۴۵] و آنگاه آغاز کار چنگیز در مغولستان و جدال او با سران قبیلهها را گزارش کرده است [۴۶] و سپس فرزندان او و قلمرو آنان را برشمرده و شناسانده است. [۴۷]
جوینی در دنبالۀ کار خویش به گسترش فرمانروایی چنگیز به سوی غرب پرداخته، و جهانگشای ی او را از اویغورستان آغاز کرده است و آنگاه بدون رعایت ترتیب تاریخی، به توطئهای که فرمانروای بوداییآیینِ اویغور برای قتل عام مسلمانان در آغاز پادشاهی مُنکو (اصل مغولی: مُنگکه) قاآن طراحی کرده بود، پرداخته، و گزارش کرده است که چگونه این توطئه آشکارگردید و ایدی قوت، فرمانروای اویغور و همدستانش گرفتار و کشته شدند. آنگاه نسب نامۀ ایدی قوت و تاریخ سنّتی و نیمه اسطورهای قوم اویغور را به رشتۀ تحریر درآورده است. او در این بخش چنداسطورۀ ناب اویغوری را ــ اگر چه بسیار کوتاه ــ ضبط کرده است که گمان میرود یگانه گزارش موجود در این موضوع باشد. آنگاه با اشاره به کتاب نوم (این نام برگرفته از واژۀ یونانی نومُس (ناموس) است)، کتاب دینی بودایی، اطلاعاتی کوتاه، اما معتبر از آن آیین به دست داده، و برخی «مواعظ نیک» آن را «موافق شرایع و ادیان» انبیا دانسته، و از حلولی بودن مذهب آنان (سمساره= گردونۀ باز پیدایی) و اجتناب آنان از آزار حیوانات (اهیمسا) سخن گفته است. [۴۸][۴۹] این آگاهیهای دقیق را در هیچیک از منابع فارسی بازمانده از روزگار جوینی نمیتوان یافت. او سپس به ماجرای کوچلکخان (که در اینجا به اشتباه او را پسر اونگ خان، رئیس قبیلۀ کرایت قلمداد کرده) و پیوستن او به گورخان قراختایی (پس از آنکه او را مسیحی، و از قبیلۀ نایْمان دانسته) و آزار رساندنش به مسلمانان و شهید کردن علاءالدین محمد ختنی و سپس هم پیمانی او با سلطان محمد خوارزمشاه برضد گورخان را گزارش کرده است. [۵۰] آنگاه پس از مقدمهای کوتاه در «ذکر سبب قصد ممالک سلطان» محمد خوارزمشاه، تازش چنگیز به سرزمینهای وی در ماوراءالنهر و خراسان و دیگر بخشهای ایران و قتل و غارت مردم را به تفصیل به دست داده است. [۵۱]
در همین بخش ماجرای اسطورهوار مقاومت و جنگ و گریز تیمور ملک در بناکت و خجند و بازگشت او پس از سالها به دیار خویش و کشته شدنش [۵۲] و ماجرای قیام تارابی نامیرا در بخارا (۶۳۶ق/ ۱۲۳۹م) گزارش کرده است. [۵۳]
جوینی در این بخش از کتاب ماجرای غمانگیز سقوط یکایک شهرها و چگونگی قتل عام مردم آنها را برشمرده، و رویدادها را تا بازگشت چنگیز به مغولستان پیگرفته است. آنگاه تعقیب سلطان محمد خوارزمشاه توسط دو امیر مغول به نام یمه (اصل مغولی: جبه) و سبتای، گشودهشدن شهرهای خراسان به دست تولویخان، ماجرای مرگ چنگیز و جلوس اوگتای قاآن و نیکوکرداریها و پشتیبانیهای وی از مسلمانان، [۵۴] فرمانروایی توراکینا (اصل مغولی: تورگینه) خاتون، همسر اوگتای قاآن و مادر گیوگخان، [۵۵] ماجرای جلوس گیوگخان و دوران پادشاهی او را [۵۶] به اختصار بررسی کرده، و سپس به حکومت کوتاه مدت اُغول غایمیش [۵۷] و سرگذشت کوتاه توشی (اصل مغولی: جوچی)، بزرگترین پسر چنگیز و نشستن پسر جوچی، باتو بر جای او پس از مرگش پرداخته، و با آوردن سرگذشت کوتاهتر جَغَتای، پسر دوم چنگیز جلد نخست کتاب را به انجام رسانده است. [۵۸]
← جلد دوم
جلد دوم با گزارش «مبدأ دولت سلاطین خوارزم»، یعنی خوارزمشاهیان آغاز شده، و درگیریهای درونی و بیرونی آنان را با غوریان و قراختاییان و خانیان سمرقند و بازماندگان سلجوقیان در ایران و خلیفگان عباسی و سرانجام با چنگیزیان، تا مرگ سلطان محمد خوارزمشاه در یکی از جزایر دریای مازندران پیگرفته است. [۵۹] آنگاه به ذکر احوال و حوادث مربوط به سلطان جلالالدین و جنگهای او با مغولان و فرستادگان خلیفه و هجوم به آذربایجان و گرجستان و اخلاط و پیکار با سلجوقیان روم و شکست و سرگردانیهای روزهای آخر عمر و مرگ او پرداخته است. [۶۰]
سپس متوجه سرگذشت و پایانکار تَرکان (اصل مغولی: تَرگَن) خاتون، همسر ماجراجوی علاءالدین تکش و مادر سلطان محمد خوارزمشاه، و آنگاه حکومت یافتن براق حاجب و فرزندانش در کرمان شده است. [۶۱] جوینی سپس به حوادث عصر کارگزاران مغول: جینتمور، نوسال، کرگوز و امیـر ارغون اویرات در ایران ــ که خود در خدمت آنان بوده ــ پرداخته، و از سفرهای خویش همراه ارغون به مغولستان سخن رانده، و این جلد را با نقد و نکوهش شدید خطاها و کردارهای ناهنجار شرفالدین مستوفی خوارزمی به پایان برده است. [۶۲]
← جلد سوم
مؤلف جلد سوم را با دیباچهای آغاز کرده، [۶۳] و سپس به کوتاهی به الغنویان (یعنی تولوی)، کوچکترین پسر چنگیز از همسر نخستش، بورته فوجین و همسر تولوی، سرقویتی (اصل مغولی: سرققتنی) بیکی، مادر منکو قاآن و هولاکو و قوبیلای پرداخته [۶۴] و آنگاه جلوس منکو قاآن بر تخت خانی و قصد فرزندان اوگتای برضد او در آن مراسم را گزارش کرده است. [۶۵]
شرح مأموریت هولاکو به ایران برای سرکوب اسماعیلیان الموت و خلیفۀ بغداد، از مهمترین ابواب این جلد است. جوینی این بخش را با نسخۀ فتحنامۀ الموت که نوشتۀ خود اوست، به پایان برده است. [۶۶]
مؤلف تصریح کرده که پس از پایان کار الموت، به فرمان هولاکو، کتابخانۀ کهن بنیاد آن را در اختیار گرفته، اما چنانکه خود اذعان کرده است، جز مصاحف و نفایس کتب و آلات رصد و اسطرلابها، باقی کتابها را که در باب عقاید اسماعیلیان بوده، سوزانده است. [۶۷] جوینی با استفاده از آن کتابها به ویژه کتاب سرگذشت سیّدنا [۶۸] و بیگمان منابع دیگر که از آنها نامی نبرده، فصلی در تاریخ اسماعیلیان و فاطمیان (دولت اسماعیلی شمال افریقا و مصر) و صباحیان و نزاریان پرداخته، و با اشاره به عاقبت کار رکنالدین خورشاه، آخرین رئیس و داعی اسماعیلیۀ الموت جلد سوم تألیف خویش را به پایان برده است. [۶۹]