44% تخفیف!

دانلود کتاب صوتی حرمسرای قذافی، آنیک کوژان، بیژن اشتری

تومان49,900

توضیحات

کتاب صوتی حرمسرای قذافی

*

داستان دختری که مورد تجاوز قذافی قرار گرفت:

ثریا تازه پانزده ساله بود ، دانش آموز مدرسه ای در شهر ساحلی زندگی می کرد ، وقتی که به او افتخار اهدا یک دسته از گل ها را به سرهنگ قذافی داد،این دسته گل – زندگی ثریا را برای همیشه تغییر داد.

به زودی پس از آن ، وی به باب العزیزا ، مجتمع کیفی قذافی در نزدیک طرابلس فراخوانده شد ، و در آنجا به تعدادی از زنان جوان که توسط قذافی مورد آزار و اذیت قرار گرفتند ، پیوست. داستان ثریا غم انگیز اما غم انگیز و رستاخیز ، داستان ثریا اولین داستان بسیاری است که به تازگی شنیده می شود. اما تجاوز جنسی بالاترین تابو در لیبی است ، و زنانی مانند ثریا (که هویت آنها با اسم مستعار در اینجا محافظت می شود) خطر دارند که توسط اعضای خانواده ننگین خود بیزار شوند یا حتی کشته شوند.

 

حرم سرای قذافی ، یکی از کتاب  پرفروش در فرانسه که در حال حاضر بیش از ۱۰۰۰۰۰ نسخه در گالینگور است ، Annick Cojean ، خبرنگار ویژه Le Monde ، صدایی به داستان ثریا می دهد و تحقیقات خود را درباره سوء استفاده از قدرت قذافی از طریق مصاحبه با مردم تکمیل می کند. کسانی که ثریا را می شناختند ، و همچنین با زنان دیگری که از قذافی مورد آزار و اذیت قرار گرفتند ، و کسانی که با رژیم او درگیر بودند از جمله راننده ای که زنان را به سمت مجتمع فرار می کرد ، و رئیس امنیت قبلی قذافی. حرم قذافی تصویری حیرت انگیز از جوهر دیکتاتوری است: چگونگی کنترل قدرت از دست رفته ، می تواند در شدیدترین سطح شخصی و همچنین سندی که دارای اهمیت زیادی برای لیبی جدید است ، ویران شود.

 

هنگامی که نویسنده ، آنیک کوژان ، برای پوشاندن پست قذافی در لیبی برای لوموند ، رفت ، وی به دلیل عدم حضور زنان در بین شورشیان تحت تأثیر قرار گرفت. در جاهای دیگر بهار عربی ، زنان در خیابان های به اشتراک گذاری جشن ها حضور داشتند. او به این نتیجه رسید که زنان لیبیایی در حقیقت در انتقال اطلاعات و لوازم و مخفی کردن پول خطرهای بزرگی را برداشته اند. با این حال ، آنها هنوز در جامعه ای گرفتار شده اند که مکان زن را در خانه ، نگهبان و پنهان نگه داشته است.

بخشی از سرچشمه این انزوا واقعیت قذافی و سیاست تجاوز وی برای سرکوب فعالیت شورشیان بود. حتی بیشتر موذیه‌تر برداشت او از زنان جوانی بود که او در مدارس و مراسم برای اهداف جنسی خود دید. کور مضاعف برای زن این است که شرم حتی اگر مجبور به خواست خود شویم برای او شرم آور است. چنین سرنوشتی بود برای سورویا که در ۱۵ سالگی ربوده شد و مجبور شد همه خیالات قذافی را انجام دهد و به تحقق جنس غول پیکرش کمک کند. قذافی با کمال تعجب ، تحقیر زنان را تحریک آمیز دانست و حرمتی را برای اهداف خود نگه داشته است.

تجاوز و استثمار جنسی در دنیای دیکتاتور چیز جدیدی نیست. تحقیر جنسی متأسفانه یک تاکتیک قدیمی برای مطیع کردن افراد است. هرچه یک داستان قدیمی است ، باید دوباره و دوباره به او گفت که شهادت دهد و لکه شرم را از قربانیان خارج کند. در بعضی مواقع این کتاب به تأخیر می افتد ، اما به نظر من ناراحتی خودم این است که دلیل این مسئله است که به دلیل وجود موانع تصاویر ، چیزهای زیادی را ارائه می دهد که بسیار وحشتناک است. زنان لیبی جای خود را در جامعه گرفته اند و شروع به ظهور می کنند تا جای خود را مطالبه کنند. اما نقش جهان به عنوان شاهد بسیار دور است و آموزش مانند این کتاب اولین گام مهم است

 

 

جملات برگزیده کتاب حرمسرای قذافی:

– او فقط به بدنم تعرض نکرد، بلکه روحم را نیز با دشنه‌ای سوراخ کرد. آن دشنه هرگز بیرون نیامد.

– دوست دارم در لیبی جدید زندگی‌ای برای خودم بسازم، اما از خودم می‌پرسم آیا چنین چیزی امکان دارد؟

– کتکم زد، به من تعرض کرد، رویم ادرار کرد و موقعی که می‌رفت دوش بگیرد داد زد: «برو بیرون!» به طبقه پایین رفتم، خیس و مرطوب، درهم شکسته و کاملا مطمئن از اینکه هیچ دوشی هرگز نخواهد توانست مرا دوباره پاک کند.

– ما دخترها هر بار که بین خودمان درباره قذافی حرف می‌زدیم هیچ‌وقت اسم یا عنوانش را بر زبان نمی‌آوردیم. فقط کفایت می‌کردیم بگوییم «او». او مرکز ثقل زندگی‌هایمان بود. وقتی می‌گفتیم «او» هیچ‌کس قاطی نمی‌کرد یا نمی‌پرسید «منظورت کیست؟»

– نیمه‌شب بود که مبروکه آمد تا مرا ببرد: «اربابت می‌خواهد تو را ببیند.» او درِ اتاق ارباب را باز کرد و مرا به سمت او هل داد. ارباب وادارم کرد که برقصم. بعد وادارم کرد سیگار بکشم. بعد مقداری پودر سفید را روی یک تکه مقوا ریخت، یک برگ کاغذ را لوله کرد و با استفاده از آن پودر سفید را درون دماغش کشید.

– پس دو نوع جنایت داریم: جنایت‌هایی که باید محکوم کرد و جنایت‌هایی که باید همچون رازهای کوچکِ کثیف پنهان‌شان کرد. پس برخی قربانیان خوب و شریف هستند و برخی دیگر بد و مایه خجالت. برخی قربانیان را باید مورد لطف و تقدیر قرار داد و به آن‌ها غرامت پرداخت کرد و برخی دیگر را که دردسرسازند باید مشمول قانون «ورق زدن صفحه تاریخ» کرد. نه. این پذیرفتی نیست.

– از پدر ثریا پرسیدم آیا هرگز به فکر نیفتاد رسما شکایت کند؟ پاسخش این بود: «از که باید شکایت می‌کردم؟ ثریا را سوار یک ماشین دولتی کرده و بادیگاردهایی که برای رهبر کشور کار می‌کردند او را با خودشان برده بودند. هیچ اعتراضی حتی قابل تصور هم نبود. موقعی که شما در جهنم هستید، چگونه می‌توانید شیطان را متهم کنید؟ حتا در خیال‌تان هم نمی‌توانید این کار را بکنید!»