توضیحات
تساهل در تاریخ اندیشه غرب
نویسنده : ژولی سادا ژاندرون
بهزعم مترجم((ژولی سادا ژاندرون(نویسنده این کتاب) تقریبا تمام متون مهم راجع به تساهل را که بیش از بیست تن از فیلسوفان و دین پژوهان و اندیشمندان غرب از حدود هفتاد سال پیش تا به قرن ما نوشتهاند برگزیده و عینا بخش مهم آنها را نقل کرده است .
تساهل و تسامح در جامعه، یعنی از روی آگاهی و اقتدار و با سعه صدر، به عقاید و روشها و منشها و جریانات سیاسی مخالف امکان اظهار وجود دهیم و وجود تکثر و تنوع عقاید و افکار را بپذیریم. تساهل و تسامح به این معنی، کاملا با بی مبالاتی و بی تفاوتی نسبت به عقاید مخالف متفاوت است، چرا که تساهل یعنی تحمل و نه پذیرش عقاید مخالف و این موضوع کاملا با بی مبالاتی و بی تفاوتی نسبت به عقاید مخالف متفاوت است.
معمولاً تساهل با تسامح مترادف دانسته شده است و به معنای «به آسانی و نرمی با کسی برخورد کردن» میباشد. و به دو نفری که با هم با نرمی و بخشش رفتار کنند، میگویند: این دو با هم تساهل کردهاند. لیکن کلمه تسامح فرق ظریفی با تساهل دارد و آن این که تسامح از ماده «سَمُحَ» به معنای بخشش و بزرگواری است و بنابراین، تسامح به معنای نوعی کنا ر آمدن همراه با جود و بزرگواری میباشد
تساهل باید در میان افرادی باشد که به نحوی با هم اختلاف دارند، بنابراین مدارا و هم زیستی مسالمت آمیزی که در میان افراد جوامع یک رنگ و هم عقیده وجود دارد، از تعریف تساهل خارج است؛ ثانیاً با شرط دوّم، آن گونه تساهلی که از روی بی اعتنایی و بیتفاوتی باشد. خارج میشود؛ چرا که تساهل مورد تعریف همراه با مخالفت و ناخشنودی است و در آن میل اصلی به همین مخالفت و مقاومت است، امّا به دلیلی این میل، سرکوب و مهار میشود؛ در حالی که در بیتفاوتی، اصلاً میل به مخالفت وجود ندارد. از این شرط به دست میآید که تساهل و تسامح هرگز به معنای پذیرفتن عقیده مخالف و یا پذیرش چیزی که مورد قبول انسان نیست نمیباشد
و…..