می گویند شیطان از این شخص فرار می کرده (قضاوت با خودتان)
یکی از احادیثی که برای فضیلت عمر بن خطاب ذکر میکنند، فرار شیطان از عمر میباشد. و یکی از کسانی که به این حدیث استناد کرده است، نووی از علمای اهل سنت میباشد: «قَوْله صَلَّى اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَاَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا لَقِیَک الشَّیْطَان قَطُّ سَالِکًا فَجًّا إِلَّا سَلَکَ فَجًّا غَیْر فَجّک )… وَهَذَا الْحَدِیث مَحْمُول عَلَى ظَاهِره أَنَّ الشَّیْطَان مَتَى رَأَى عُمَر سَالِکًا فَجًّا هَرَبَ هَیْبَه مِنْ عُمَر ، وَفَارَقَ ذَلِکَ الْفَجّ ، وَذَهَبَ فِی فَجّ آخَر لِشِدَّهِ خَوْفه مِنْ بَأْس عُمَر أَنْ یَفْعَلَ فِیهِ شَیْئًا. قَالَ الْقَاضِی: وَیَحْتَمِلُ أَنَّهُ ضَرَبَ مَثَلًا لِبُعْدِ الشَّیْطَان وَإِغْوَائِهِ مِنْهُ، وَأَنَّ عُمَرَ فِی جَمِیع أُمُوره سَالِک طَرِیق السَّدَاد خِلَاف مَا یَأْمُرُ بِهِ الشَّیْطَان.[۱] سخنی از پیامبر اکرم است که فرمود، قسم به کسی که جان من در قبضه اوست هرگز شیطان تو را دیدار نکرد که رهرو راهى باشى مگر آن که راهى به جز راه تو در پیش گرفت». نوی میگوید: «این حدیث بر ظاهرش حمل میشود (مبنی بر اینکه) شیطان هر وقت عمر را در راهی میبیند، به خاطر هیبت او فرار میکند و آن راه را ترک میکند و از ترس بلایی که عمر بر سر او بیاورد به راهی دیگر میرود». قاضی عیاض گفت: «احتمال دارد این سخن به عنوان ضرب المثلی باشد که نشان از دوری شیطان و اعوان او از عمر دارد و اینکه عمر در تمامی کارهایش در راه راست و درست و برخلاف آنچه شیطان بدان امر میکند، میباشد.»
در پاسخ به این حدیث جعلی ذکر چند نکته لازم است.
نکته اول؛ این سخن نووی نشان میدهد که قاضی عیاض دقیقاً این گونه برداشت کرد که عمر از وسوسههای شیطانی معصوم و مصون بود! اما سوال این جاست که آیا قائل شدن به عصمت عمر بر خلاف نظریه بزرگان اهل سنت نیست؟ دلائلی در معتبرترین کتاب اهل سنت وجود دارد که نشان میدهد اهل سنت حتی قائل به عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیستند تا چه رسد به عمر. وقتی در صحیح بخاری مقام پیامبر اکرم به حدی تنزل یافته که پیامبر را شخصی معرفی میکند که قصد خودکشی داشت،[۲] یا پیامبری که با زنانش در حال حیض آمیزش کرد،[۳] و… حال چگونه ممکن است که عمر بن خطاب معصوم باشد؟! (در حالیکه پیامبران را معصوم نمیدانند.)
نکته دوم؛ طبق حدیث فرار شیطان از عمر، آیا معقول است شیطان از عمر فرار کند، در حالی که شیطان از حضرت آدم فرار نکرد و او را وسوسه کرد که از میوه درخت تناول کند؟ اگر حدیث فرار شیطان از عمر را قبول کنیم این به معنای این است که ایمان عمر بیشتر از حضرت آدم و یا دیگر پیامبران است. آیا کسی از اهل سنت تا به حال این ادعا را پذیرفته است؟
نکته سوم؛ اگر شیطان از عمر فرار میکرد، پس چرا باید عمر وقت مرگ بسیار محزون باشد به طوری که این جملات را بگوید: «واللّه لو أنّ لى طلاع الارض ذهبا لافتدیت به من عذاب اللّه عزوجل قبل أن أراه.[۳] به خدا قسم اگر زمین پر از طلا بود و متعلق به من، آن را براى نجات از عذاب خدا فدا مىدادم قبل از آنکه آن را ببینم». اگر عمر اعمالش را صحیح مىدانست چرا باید جزع و فزع کرده و آرزو داشته باشد که زمین پر از طلا شده و متعلق به او، آنگاه آن را فدیه بدهد تا از عذاب خدا نجات یابد. چرا باید آرزوئى کند که خداوند در قرآن مشابه آن را در مورد آنان مىگوید که اگر آنها زمین پر از طلا را فدیه دهند، خداوند از آنان نمىپذیرد. «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ. [آل عمران آیه ۱۹۱] کسانی که راه کفر را پیمودند و در همان حال از دنیا رفتند، اگر چه روی زمین پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فدیه (و کفّاره اعمال بد خویش) بپردازند، هرگز از هیچ یک آنها قبول نخواهد شد و برای آنان، مجازاتِ دردناک است و یاورانی ندارند.»
نتیجه:
۱- چه طور ممکن است شیطان از حضرت آدم فرار نکند و او را وسوسه کند ولی از عمر بن خطاب فرار کند و نتواند او را وسوسه کند؟
۲- اگر شیطان از عمر فرار میکرد، پس چرا عمر وقت مرگ جملاتی شبیه به سخنان کفار گفت؟
منابع:
[۱]. أبو زکریا یحیى بن شرف بن مری النووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ج ۱۵ ص ۱۶۵، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۹۲. الطبعه الثانیه
[۲]. محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری، الجامع الصحیح المختصر، ج ۶ ص ۲۵۶۱ حدیث ۶۵۸۱ باب اول، بیروت: دار ابن کثیر , الیمامه
[۳]. محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری، الجامع الصحیح المختصر ج ۳ ص ۱۳۵۰، بیروت: دار ابن کثیر , الیمامه، ۱۹۸۷. الطبعه الثالثه ، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا