شهیدی که رد داعش را با گوگل می‌زد

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شهید محمودرضا بیضائی، متولد ۱۸ آذر ۱۳۶۰ در شهر تبریز است. او از مربیان بچه‌های بسیج در پایگاه‌های درون شهری هم بوده است و بسیاری از بچه‌های پایگاه که دوره‌های آموزشی بسیج دانش‌آموزی و دانشجویی را پیش او گذرانده‌اند خاطرات جالبی از او دارند.

شهید محمودرضا بیضائی با توجه به تحولات میدانی کشور سوریه و هتک‌ حرمت‌ها به حرم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) به دست گروه‌های تکفیری، برای دفاع از این حرم‌های شریف و همراهی با یک تیم رسانه‌ای مستندساز به سوریه رفته بود. بعد از همراهی با تیم مستند ساز، به‌خاطر تجربه‌اش در آموزش، مدتی نیز برای انجام عملیات مستشاری در سوریه حضور پیدا کرد.

او در روز یکشنبه ۲۹ دی‌ماه ۹۲ مصادف با ولادت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) بر اثر انفجار یک تله انفجاری به شهادت رسید. شهید بیضایی با ۳۲ سال سن ساکن اسلام‌شهر تهران بود و هم‌اکنون از او یک دختر سه ساله به نام کوثر به یادگار مانده است.

احمدرضا بیضائی سه سال از برادر شهیدش بزرگ‌تر است. او در مقطع دکترای حرفه‌ای رشته دامپزشکی تحصیل کرده‌ و در حال حاضر عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی است. بیضائی خاطرات فراوانی با برادر شهیدش دارد.

نقل برخی خاطرات درباره شهید توسط برادرش در ادامه می‌آید:

* تعیین گرای داعش با نرم افزار گوگل ارث
خطای گوگل ارث روی نقشه سوریه و عراق را درآورده بود. در مشاوره‌هایی که به نیروهای مقاومت سوری می‌داد، برای تعیین گرا، از نرم افزار گوگل ارث کمک می‌گرفت. روی این برنامه کار کرده بود. می‌گفت گوگل ارث روی نقشه سوریه و عراق خطا دارد و معتقد بود این خطا عمدی است. گروه‌های مقاومت نتیجه این خطا را در نشانه‌گیری دیده بودند.

محمودرضا هم نشسته بود مقدار خطا را درآورده بود و بعد از آن، مقدار خطا را دخالت می‌داد و به نیروهای مقاومت آموزش و مشاوره می‌داد. وقتی رزمندگان مدافع حرم با خطای محاسبه شده محمودرضا، گرا را تعیین کرده و خمپاره می‌زدند، تمام خمپاره‌ها به هدف می‌خوردند.

می‌گفت بحث‌های تلویزیون در مورد سوریه سطحی است. همه حرف‌هایش در مورد بیداری اسلامی نسبتی با امام زمان (عجل الله فرجه) داشت.

این اواخر تقریبا همه مطالعه‌اش در مورد بیداری اسلامی بود. هر کجا هر چه در این مورد پیدا می‌کرد اعم از روزنامه، کتاب و مطالب بعضی از پایگاه‌های خبری ـ تحلیلی را می‌خواند. بیشتر وقت‌هایی که توی ماشینش از تهران به سمت اسلامشهر می‌رفتیم، من سر صحبت با او را باز می‌کردم تا حرف بزند و مثل همیشه، بعد از حرف‌های معمولی حرف‌هایمان می‌رفت سمت حوادث و اتفاقات کشورهای منطقه به‌خصوص سوریه، عراق، بحرین و یمن.

تبریز هم که می‌آمد، وقتی تنها گیرش می‌آوردم بحث می‌کردم با او. بیشتر دوست داشتم بشنوم تا حرف بزنم، چون با این قضیه از نزدیک درگیر بود. اظهار نظرهایش در این مورد مثل تحلیل‌های ژورنالیستی یا شبیه حرف‌های کارشناسی برنامه‌های تلویزیونی نبود. یادم هست که می‌گفت بحث‌های تلویزیون در مورد سوریه سطحی است و می‌گفت واقعیتی که آن‌جا می‌گذرد غیر از این حرف‌هاست.

هر چند تحلیل‌های مطبوعاتی را می‌خواند و به من هم خواندن تحلیل‌ بعضی‌ها مثل سعد الله زارعی را توصیه می‌کرد، ولی بیشترین استناد را در مورد بیداری اسلامی به سخنرانی‌های آقا می‌کرد و گاهی نظر خودش را هم می‌گفت. یک چیز خاصی که توی حرف‌هایش بود، این بود که جهت همه حرف‌هایی که در مورد بیداری اسلامی می‌زد، بی استثناء نسبتی با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ظهور آن حضرت داشت.

یک‌بار پشت فرمان گفت: «این دست خداست که ظاهر شده و دارد دیکتاتورهایی را که حکومتشان مانع ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است یکی یکی از سر راه بر می‌دارد تا مسیر ظهور آن حضرت باز شود» این را که می‌گفت انگشت‌هایش را به حالتی که انگار می‌خواهد یک چیزی را با ضربه انگشت وسطش شوت کند در آورد و ضربه‌ای روی فرمان ماشین زد. ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مبارزه مسلمان‌ها برای حکومت جهانی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، عمده‌ترین حرفی بود که محمودرضا در بحث‌هایمان می‌زد و خیلی تکرارش می‌کرد.[۱]

پی‌نوشت:
[۱]. شیعه نیوز، تاریخ انتشار: ۴ اسفند ۱۳۹۴، کد خبر: ۱۱۲۶۱۳

کلیپ سرا وب‌سایت

نظرات بسته شده است.