اخلاق عمری از نظر بزرگان اهل سنت

اخلاق عمری

اخلاق عمری

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در این نوشتار درباره اخلاق عمر از نظر ابن ابی الحدید بحث می کنیم، اما قبل از ورود به بحث لازم است به این پرسش ها پاسخ داده شود. آیا ابن ابی الحدید شیعه بود یا سنی و آیا علمای بزرگ اهل سنت این شخص را مدح کرده‌اند؟ در صورتی که پاسخ به این دو مثبت باشد نظر این شخص درباره اخلاق خلیفه دوم چیست؟ چه فایده‌ای از بحث کردن شخصیت خلیفه دوم وجود دارد، و آیا بهتر نیست که به مباحث دیگری بپردازیم؟

نکته اول:

دلائل زیادی بر سنی بودن این شخصیت در کتب علمای اهل سنت، به چشم می‌خورد. از جمله: ابن خلکان در مورد مذهب ابن ابی الحدید چنین می‌گوید: «او به فقه امام شافعی مشغول بود» ابن خلکان قبل از این جمله ابن ابی الحدید را این گونه مدح می‌کند: « باهوش، ادیب، دارای بهره علمی و….» [۱]

از دیگر دلائل سنی بودن این شخص، عدم قبول امامت و خلافت بلا فصل امام علی (علیه السلام) و دروغ پنداشتن شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) توسط مهاجمین است. او در این باره (عدم خلافت بلا فصل امام علی) چنین می‌گوید: «هر کس بیندیشد و انصاف به خرج دهد درمی‌یابد که در این باره هیچ روایت صریح و روشنی به گونه ای که هیچ شک و احتمالی در آن راه نداشته باشد، نداریم، بر خلاف نظر امامیه که گمان می‌کنند رسول خدا در روایت صریح و روشن و آشکار و بدون ابهامی علی رابه عنوان خلیفه بلا فصل خود معرفی کرده است»[۲]

ابن ابی الحدید در قسمتی از کتاب خود، به شدت ازمهاجمین و جسارت کنندگان به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) دفاع می‌کند و می‌گوید: «این اموری که شیعه می‌گوید، هیچ اصل و اساسی ندارد و ساخته و پرداخته شیعه است.» [۳] پس با این وجود شکی در سنی بودن این شخص باقی نمی ماند.

نکته دوم:

نظر این شخص درباره خلیفه دوم است که در به صورت مختصر به قسمتی از نظرات ابن الحدید درباره خلیفه دوم می‌پردازیم. ایشان در قسمتی از کتاب خود می گوید: «عمر آدم تندخو و پرخاشگرى بود، هیکلى درشت داشت و سخت گیر بود. او احترام افراد را نگه نمى داشت، به گونه اى که بزرگان صحابه از ملاقات با او پرهیز داشتند.» [۴]

شتابزدگى و اشتباهات زیاد خلیفه دوم در فتوا دادن، چنان که امام (علیه السلام)مى فرماید: «اشتباهات و لغزش عمر و عذر آوردن او از اشتباهاتش بسیار زیاد بود». این لغزش ها به حدى بود که حتى خود خلیفه بدان اعتراف داشت و این مضمون را بسیار تکرار مى کرد: «همه مردم حتى زن هاى پشت پرده به احکام شرع از عمر داناترند.» [۵]

نکته سوم :

کسی اشکال می‌کرد و می‌گفت این بحث‌ها چه فایده‌آی دارد؟ چه مشکلی را حل می‌کند؟ چرا به مباحث روز اهمیت داده نمی‌شود؟ در پاسخ به این افراد می‌گوییم:

اولا: قرآن هم در آیاتی از زنان پیامبر اکرم به شدت انتقاد می‌کند، پس باید به قرآن هم همین اشکال وارد شود. باید دانست که هدف روشن شدن حقیقت می‌باشد و شیعه هیچ قصد توهین و اهانت را ندارد. قرآن کسانی را که کتمان حق می‌کند مورد لعن قرار می‌دهد.« إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ‏ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُون [بقره /۱۵۹]‏ کسانى که دلایل روشن، و وسیله هدایتى را که نازل کرده ‏ایم، بعد از آنکه در کتاب براى مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت مى کند؛ و همه لعن‏ کنندگان نیز، آنها را لعن مى کنند.

ثانیا: کسانی که به شیعه اشکال می‌کنند و می‌گویند شیعه به دلیل انتقاد از صحابه فاسق و کافر است، همین اشکال هم متوجه خودشان است. اگر قائل باشیم که شیعه به دلیل انتقاد از خلفا کافر است. بسیاری از علمای اهل سنت هم کافر می باشند. ذهبی که از علمای اهل‌سنّت و مورد قبول وهابیت به شمار می‌رود در کتاب خود آورده است: «کسی که کوچک‌ترین اهانتی به صحابه کند یا آن‌ها را مورد دشنام قرار دهد، از دین و ملّت اسلام خارج شده است.» [۶]

پس باید طبق قول ذهبی، هرکسی که درباره اخلاق بد بعضی از صحابه بحث کند (از جمله ابن ابی الحدید، و نعوذ بالله خدا که از انحراف زنان پیامبر بحث می‌کند) کافر باشد.

پی نوشت:

[۱]. ابن خلکان، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان ج ۷ ص ۳۴۲، الناشر: دار صادر، بیروت ( عز الدین ابن أبی الحدید: الفوات ۱: ۵۱۹، ذیل مرآه الزمان ۱: ۶۲، ابن الشعار ۴: ۲۱۳ وقال: عبد الحمید بن أبی الحدید کاتب فاضل أدیب ذو فضل غزیر وأدب وافر وذکاء باهر، خدم فی عده أعمال سواداً وحضره، آخرها کتابه دیوان الزمام. تأدب على الشیخ أبی البقاء العکبری ثم على أبی الخیر مصدق ابن شبیب الواسطی، واشتغل بفقه الإمام الشافعی وقرأ علم الأصول، وکان أبوه یتقلد قضاء المدائن، وله کتاب العبقری الحسان فی علم الکلام والمنطق والطبیعی والأصول والتاریخ والشعر؛ وراجع صفحات متفرقه من الحوادث الجامعه.)
[۲]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ج ۲ ص ۵۹، ناشر: مکتبه آیه الله المرعشی‏، مکان چاپ: قم‏، سال چاپ: ۱۳۷۸- ۱۳۸۳ ه ش ‏ (و اعلم أن الآثار و الأخبار فی هذا الباب کثیره جدا و من تأملها و أنصف علم أنه لم یکن هناک نص صریح و مقطوع به لا تختلجه الشکوک و لا تتطرق إلیه الاحتمالات کما تزعم الإمامیه فإنهم یقولون إن الرسول ص نص على أمیر المؤمنین ع نصا صریحا جلیا لیس بنص یوم الغدیر و لا خبر المنزله و لا ما شابههما من الأخبار الوارده من طرق العامه و غیرها بل نص علیه بالخلافه و بإمره المؤمنین و أمر المسلمین أن یسلموا علیه بذلک‏…)
[۳]. همان ج ۲ ص ۶۰، (فأما الأمور الشنیعه المستهجنه التی تذکرها الشیعه من إرسال قنفذ إلى بیت فاطمه ع و أنه ضربها بالسوط فصار فی عضدها کالدملج و بقی أثره إلى أن ماتت…)
[۴]. همان ج ۱ ص ۱۷۳(و کان عمر بن الخطاب صعبا عظیم الهیبه شدید السیاسه لا یحابی أحدا و لا یراقب شریفا و لا مشروفا و کان أکابر الصحابه یتحامون و یتفادون من لقائه‏)
[۵]. همان ج ۱ ص ۱۸۲، (و کان عمر یفتی کثیرا بالحکم ثم ینقضه و یفتی بضده و خلافه—-کل الناس افقه من عمر حتى ربات الحجال)
[۶]. محمد بن عثمان الذهبی، الکبائر، دار الندوه الجدیده، بیروت، ج۱، ص۲۳۷

کلیپ سرا وب‌سایت

نظرات بسته شده است.