همه چیز درباره «هجوم» ساخته جدید شهرام مکری
همه چیز درباره «هجوم» ساخته جدید شهرام مکری
«هجوم» شاید نخستین تلاش شهرام مکری برای ساختن یک فیلم بلند باشد؛ آن هم در سومین ساخته بلند سینماییاش و پس از دو تجربه پیشین که اولی، «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» (۱۳۸۶) بخت بلندی نداشت ولی دومی،«ماهی و گربه» (۱۳۹۲) در عوض بهمثابه یک تجربه نو در سینمای ایران قضاوت شد. ولی «هجوم»، جدیدترین فیلم این فیلمساز پس از جا ماندن از جشنواره سیوپنجم فیلم فجر که برخلاف «ماهی و گربه» در سکوت و آرامش روی پردههای گروه هنر و تجربه رفت، در کارنامه کاری فیلمسازش یک تجربه کاملا جدید به حساب میآید. شاید از یک منظر یک عقبنشینی به نسبت آنچه پیشتر از مکری انتظار میرفت باشد، اما از سوی دیگر تلاشی تازه برای برونرفت از دایره محدودی است که مکری خود را در آن گرفتار کرده است.
فیلمساز در گفتگو با گلاویژ نادری در هفتهنامه صدا میگوید: «… اگر در «ماهی و گربه» فیلم به واسطه داستانکهای کوچکی که به هم پاس داده می شد جلو میرفت و هرکدام به شکل مجزا قابل دیدن یا تعریف کردن بود، میخواستم ببینم آیا حال میتوانم داستانی تعریف کنم که همزمان هم شکست خط زمانی و چرخشهای زمانی شبیه «ماهی و گربه» داشته باشد و هم یک قصه واحد که رو به جلو برود و گسترش پیدا کند».
اگر وجود خط روایی مرکزی یا آنچه مکری «قصه واحد که رو به جلو میرود» مینامد را تعریفی برای فیلم بلند داستانی بدانیم و آن را در مقابل داستانکهای «ماهی و گربه» بگذاریم، میتوان به سراغ جمله اول این نوشته رفت و «هجوم» را نخستین تلاش کارگردانش برای عبور از روایتهای خرد فیلم کوتاه و تجربه یک قصه مرکزی دانست که قرار است به مدد داستانهای کوچکتر فرعی و یا نشانهها و تمثیلها معنی شود. این موضوع در کنار ساختار محبوب مکری مبتنی بر یک نمای طولانی اهمیت دارد. به واقع برای فیلمسازی که پیشتر و در زمان نمایش «ماهی و گربه» نقطه عزیمتش را فرم معرفی میکرد، هم میتواند یک گام به عقب باشد و هم اتفاقا کوششی تازه برای کشف رمز و راز ساختار مورد علاقهاش.
پس اگر در «ماهی و گربه» ساختار بصری فیلم به آن آبگیر و مناظر اطرافش وابسته بود، اینبار فیلمساز با حذف کامل پسزمینه تمرکز بصری نمای بلندش را بر قصه اصلی گذاشته و نقش عمق میدان و در کنار آن قصهها، حکایتها و تمثیلها و نشانههای فرعی را به حداقل رسانده.
اما از سوی دیگر مکان کنونی در «هجوم» در نسبت با «ماهی و گربه» تغییری در ذائقه و مفهوم بنیادین مکری را نمایش میدهد؛ آن آبگیر فیلم «ماهی و گربه» جدا از منطق رواییاش، هم از یکسو فضایی بکر و به دور از تمدن را تصویر میکرد که فضای مورد نیاز برای فیلم ترسناک را میساخت ولی از سوی دیگر بر مفهومی اشاره میکرد که در «هجوم» به شکلی پررنگتر به نمایش درآمده.
در هر دو فیلم (و درست برخلاف) «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر»، فضای پرت محل فیلمبرداری بیش از هر چیز بیننده را از مکانهای آشنا دور میکند. علاوه بر اینها اشارات پراکنده مکری به جادو یا امر فراطبیعی در تلاش برای ساختن دنیایی مستقل و جدا از دنیای آشنای ماست؛ دنیایی که بیش از پیش آدمهای مکری را به جمعی ناآشنا یا جداافتاده (Outsider) تبدیل میکند (همان مفهومی که کموبیش باعث جنجالهایی حول فیلم و بیرون ماندن آن از جشنواره فجر سیوپنجم شد).
این جمع جداافتاده در «هجوم» با طراحی لباس هم بیشتر مورد تاکید قرار میگیرند (نوعی طراحی که گویا ملهم از فرهنگ پانک است). کوششی که البته در فیلم چندان عیان نمیشود و در پایان هم با گرههای کور فراوان در شناسایی آدمها بیننده را رها میکند. با اینحال به نظر میرسد که اینبار قرار است دوقلوها یا تقارنهای دو تایی آدمها واجد معنی و مفهومی باشند (اتفاقی که در فیلمهای قبلی مکری صرفا یک ترفند فنی بودند).
اما مکری همچنان در بند صناعت سینماست و بهمانند همه همگنانش که درگیر صناعت و کشف رموز فن فیلمسازی هستند در بنا کردن پسزمینههای روایی، مضمونی و مفهومی سینما ضعف دارد، ضعفی که پیشتر در «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» و «ماهی و گربه» خود را شدیدا نشان میداد.
اینجا هر چند همچنان موضع فیلمساز در قبل صناعت فیلم و پسزمینه روایی مشخص نیست، اما شاید ساختار جدید و کوشش برای تن دادن به قواعد فیلم بلند تا حدی در مشخص شدن مواضع فیلمساز و جهانبینیاش کمک کند (جهانبینی تمامی چیزی است که فیلمهای مکری فاقدش بوده). مکری بیش از پیش نشان میدهد که همچنان در جستوجو مرزی مابین صناعت و روایت، مفهوم و فرم است؛ جایی که خود ابزار سینما به مدد نیرویش برای حذف تکههای واقعیت به ابزاری خارقالعاده برای بیان تبدیل میشود.
و در نهایت شاید بتوان «هجوم» را فقط از یک جنبه برای مکری گامی به جلو نامید؛ او در «هجوم» کمکم به قدرت سینما در حذف کردن بخشی از واقعیت و امکانش برای نمایش گزیدهای از امر واقعی پی میبرد. همان حربهای که در سالهای گذشته نیروی روایی سینمای فرهادی بر اساسش بنا شده است و حالا دارد به ابزار مکری برای آزمودن سینما تبدیل میشود.
روزنامه وقایع اتفاقیه