رمز ماست ایستاده مردن
رمز ماست ایستاده مردن
طبیعت قاتل نیست. این یکی از جملاتی است که همیشه کوهنوردان حرفهای و حتی غیرحرفهای در ذهن خود دارند. کوهستان جایی است که انسان چه در تنهایی چه در صعود تیمی، همواره زیرلب خودگویه میکند، شادمان و خشمگین میشود و حتی با خویشتن خویش مجادله میکند. اتفاقی که بیش از هرجا، سال ۱۳۸۹ و در صعود تیم ایران به قله «برودپیک» برای من اتفاق افتاد و بسیاری از آن زمزمهها و مجادلات را در صفحات کتاب «برودپیک؛ رؤیای صعود» روی کاغذ آوردم.
کاش کوهنوردان جوان ما با افشره عمر کسانی که بهترین سالهای زندگی خود را در ارتفاعات جهان جا گذاشتهاند، آشنا میشدند و با مطالعه بیشتری در احوال و مخاطرات طبیعت، به آن گام میگذاشتند. یا اصلا اگر به این آثار وقعی نمینهادند، دستکم در عصری که پیشرفت علوم انسانی، کره خاکی را بلعیده، دستکم یک دستگاه جیپیاس همراه خود به کوهستان میبردند. دستگاهی که مدلهای نوین آن به اتوتِرک هم مجهز است. فقط کافی است این دستگاه تهیه و روی اتوترک تنظیم شود.
حادثه دلخراش اشترانکوه در حالی روی داد که آبوهوای کوهپایه آن منطقه چندان هم سرد نیست. شاید در این برهه از سال، برودت هوا به ۱۰ یا ۱۲ درجه زیر صفر برسد. بدون شک اگر گروهی که عازم ارتفاعات اشترانکوه شدند، از دستگاه جیپیاس بهاره میبردند، حتی در بازگشت از راهنما هم بینیاز میشدند. کاری که امروز، کوهنوردان مبتدی هم آن را انجام میدهند. آنها با اتکا به این دستگاه، راه را از بیراه تمییز میدهند و بدون آنکه خطری تهدیدشان کند، در سختترین اوضاع جوی هم راه بازگشت را پیدا میکنند. وقتی من میدانم در زمستان به منطقهای بهمنخیز میروم باید خودم را مجهز کنم. این قانون کوهنوردی است.
در مقوله تئوریک صعودهای ورزشی، سه اصل بهعنوان اصول ایمنی مطرح است. نخست استفاده از البسه خوب، دوم بهرهگیری از علم روز ورزش و سوم استفاده از تجربیات پیشکسوتان رشته کوهنوردی. هرزمان ورزشکاران این رشته این سه اصل را در صعودهای خود مدنظر قرار دهند، زندگیشان را در کوهستان بیمه میکنند و هر آینه غفلت از این سه اصل، اشتباهی مرگبار محسوب میشود. هیئت کوهنوردی ازنا، درست ۲۴ ساعت پیش از این حادثه دلخراش، روی خروجی سایت خود، متنی قرار میدهد و در آن با اشاره به اوضاع نامساعد جوی اخطار میکند، صعود به ارتفاعات اشترانکوه در این احوال بسیار خطرناک است. متاسفانه در جمع قربانیان حادثه اشترانکوه، پسران و دختران جوانی دیده میشوند. جوانانی که با اعتماد و اتکا به باتجربههای گروه با آنها همراه شدند. نمیدانم اینجا چه باید گفت!
مقصر اصلی
هرگز نمیتوانیم طبعیت را در چنین حوادثی مقصر جلوه کنیم. نمیدانم چرا باید با هشتگ #اشترانکوه- قاتل درباره این حادثه بنویسم. در کوهنوردی هرگز کسی قاتل نمیشود. مگر ما نمیدانیم که کوهستان خالی از خطر نیست. پس باید جامهای متناسب با ضیافت کوهساران بر تن کنیم. من همیشه به کوهستان، قاتل مهربان میگویم. اگر با او درست تا نکنید، زندگیتان را باختهاید، اما این ما هستیم که اشتباه میکنیم. متاسفانه حالا مطالبی غیرکارشناسانه و غیرحرفهای در برخی رسانهها منتشر میشود که نویسندگان آنها دنبال مقصر میگردند و از لزوم برخورد با عوامل این حوادث حرف میزنند، اما سوال اینجاست کدام عوامل؟ کدام مقصر؟ کاش کمی نگاه ما حرفهای بود.۴۰ سال پیش جمعی از کوهنوردان باشگاه آرش در دره ایگل با حادثه مشابهی روبهرو میشوند.
باز میپرسم حالا فرق ما با ۴۰ سال پیش چیست؟ آن زمان ما اینترنت داشتیم؟ این همه وسایل و لوازم ایمنی در کوهنوردی بود؟ نه نبود. حتی برای جهتیابی ما نوک انگشت را با آب دهان خیس میکردیم تا جهت باد را پیدا کنیم! ما یاد گرفتهایم نباید به دل خطر نرویم و اگر تا کنون در ارتفاعات زنده ماندهایم، دلیلش را مدیون پایبندی به اصول حرفهای کوهنوردی و صخرهنوردی هستیم.
اگر زندگی همه چهرههای برجسته کوهنوردی جهان را مطالعه و در احوال صعودهای آنها مداقه کنیم، متوجه میشوم هیچیک از آنها هنگام وقوع طوفان و بهمن به دل کوه نزدند و با زندگی خود بازی نکردند، بلکه با پایبندی به اصول حرفهای این ورزش کوهنوردی، زندگی در کوهستان را آموختهاند و درک متقابلی از طبیعت داشتند. انسان از دیرباز با طبعیت محشور بود و در دل طبیعت بود که رموز زندگی را آموخت و از آن ماوی یافت. طبیعتی که گاه مهربان و گاه نامهربان است، اما کوهستان همواره برای ما همان قاتل مهربان محسوب میشود.
حسن نجاریان
عضو تیمملی و بازمانده حادثه گاشربروم ۱