تعریف ضابط در فرهنگ لغات

تعریف ضابط در فرهنگ لغات

تعریف ضابط در فرهنگ لغات

بخش اول – تعاریف و تاریخچهفصل اول – تعاریف
مبحث اول – تعریف ضابط در فرهنگ لغات
در فرهنگ لغت دهخدا و در باب تعریف ضابط چنین آمده است : فراهم آورنده – نگاهدارنده – نگاهدارنده چیزی – آنکه ضبط مدینه و سیاست آن را از طرف سلطان بس باشد . شحنه – گرد عالم گشتن چه سود پادشاه ضابط باید ( ابوالفضل بیهقی ) . پادشاه ضابط باید چون ملکی و بقعتی بگیرد و آنرا ضبط نتواند کرد و زود دست بمملکت دیگر یازد . ( ابوالفضل بیهقی ص ۹۰ ) ما را خداوندی گماشت…

محمد باقر

نظرات بسته شده است.