اشعار شهادت امام محمد باقر علیه السلام (۴)

اشعار شهادت امام محمد باقر علیه السلام (4)

اشعار شهادت امام محمد باقر علیه السلام (۴)

شعر در مورد شهادت امام محمد باقر (ع)

 

ای که سلامت رسانده شخص پیمبر

کشور علم نبی نموده مسخر

 

از پدر و مادری نواده ی زهرا

صبر حسن داری وشجاعت حیدر

 

کودک حاضر به دشت کرببلایی

دیده ی تو دیده ظلم خلق ستمگر

 

کرببلا بوده ای به خیمه ی بیمار

اشک پدر دیده ای به حالت مضطر

 

در جلوی چشم تو به خاک بیفتاد

پیکر بوفاضل و حسین دلاور

 

یک یک وابستگان به خون شده غلطان

قاسم وعبدا…وهم اکبر واصغر

 

داده تسلی تو بر عمه ی زارت

وقت شداید شده به عمه تو یاور

 

اشک پدر باعث اشک تو بوده

وقت تداعی آن پیکر بی سر

 

تآخر عمرت غم تو کرببلا بود

کشته ی زهر جفا شدی تو به آخر

 

خون دلی را که خورده در غم یاران

از جگرت شد برون به حکم ستمگر

 

زهر عدو راحتی برای تو آورد

فوز شهادت نمود بر تو مقدر

 شاعر:اسماعیل تقوایی

 

اشعاری در مورد شهادت امام محمد باقر ع, شعر در خصوص شهادت امام محمد باقر

شعر درباره شهادت امام محمد باقر (ع)

 

باخون دل نوشته شدآه وواویلا

امام باقرکشته شدآه وواویلا

 

یاحجت ابن العسکری آجرک الله

امشب عزادارت شده حضرت زهرا

 

باگریه غم خوارت شده مهدی مولا

یاحجت ابن العسکری آجرک الله

 

زایر ندارد تربتت حضرت باقر

جانها فدای غربتت حضرت باقر

 

یاحجت ابن العسکری آجرک الله

در سینه داغ و ماتم کربلا داری

 

بهرحسین ابن علی غصه هاداری

یاحجت ابن العسکری آجرک الله

 

رنج اسارت دیده ای همره بابا

ظلم وجسارت دیده ای همره بابا

 

یاحجت ابن العسکری آجرک الله

دیدی بدشت کربلا اشک بابا را

 

دیدی بروی نیزه ها راس سقا را

یاحجت ابن العسکری آجرک الله

 

دروازه ی کوفه شده جان توبرلب

خون میچکید از محمل عمه ات زینب

 

یاحجت ابن العسکری آجرک الله

دیدی که عمه ناله ی یا اخا میزد

 

جدت میان خاک وخون دست وپامیزد

یاحجت ابن العسکری آجرک الله 

 

والله از لطف شما آبرو دارم

بقیع ویران تو را آرزودارم

 

یاحجت ابن العسکری آجرک الله

امشب دل زار مرا نینوایی کن

 

ما را برای اربعین کربلایی کن

یاحجت ابن العسکری آجرک الله

شاعر:محمد خرم فر

 

اشعاری در مورد شهادت امام محمد باقر (ع)

 

ای بقیع ای مدفن گلهای ناب

گلشنی مانده به زیر آفتاب

 

ای بقیع ای غربت بی انتها

چار قبر کوچک خاکی چرا

 

پنجمین نور خدا آخر چه شد

باقر علم نبی هم کشته شد

 

نیمه جانِ باقی از غوغای شام

گشته او مسموم از ظلم هشام

 

آنکه هم گام شهیدان خدا

بود کودک در زمین کربلا

 

یادگار روزگار ماتم است

سینه اش گنجینه درد و غم است

 

دیده او رنج سفرهای گران

بوده در بند و جفای بی امان

 

ای امام پنجمین نور دوعین

دیده ای جان دادن جدت حسین

 

تو به سان باب مظلومت دگر

گشته ای از داغ او خونین جگر

 

محمل زینب تماشا کرده ای

گفت و گو با راس جدت کرده ای

 

رایت اسلام بر دوش تو بود

ناسزای خصم در گوش تو بود

 

نعل اسب و تازیانه بر بدن

قتلگاه شاه بی غسل و کفن

 

بوده ای بر درد و محنت مبتلا

سالها با خاطرات کربلا

 

عمه ها را در اسارت دیده ای

کوفه را شهر جسارت دیده ای

 

در خرابه هم زبانت جان سپرد

تا دم آخر غذایی او نخورد

 

هم رقیه هم تو و هم کودکان

تازیانه خورده از شمر و سنان

 

دست های کوچکت را بسته بود

قلب نازت از جفا بشکسته بود

 

تو ستم ها دیده ای از کوفیان

خارجی بشنیده ای از شامیان

 

از یزید و ظلم و جور و امر او

بوده ای در بزم شُرب خَمر او

 

ای خدا ظلم اش تو بنما برملا

میزند با چوب بر طشت طلا

 

هم سکینه هم رقیه هم رباب

قلبشان گردیده پر از التهاب

 

کربلا من تا کجا باشم غمین

در عزای پور زین العابدین

شاعر : جواد کلهر

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته 

کلیپ سرا وب‌سایت

نظرات بسته شده است.