سیاحت غرب قسمت پنجم

سیاحت غرب قسمت پنجم

چیزی نگذشت احساس کردم که دو نفر، یکی خوش صورت و دیگری زشت و کریه منظر، در یمین (راست) و یسار (چپ) سر من نشسته‌اند، و اعضای مرا از پا تا سر، هر یک را جداگانه بو می‌کشند و چیزهایی در طوماری که در دست دارند می‌نویسند و نیز قوطی هایی کوچک و بزرگ آورده ودر آنها هم چیزهایی داخل می‌کنند و سر آنها را لاک می‌کنند و مهر می‌زنند.

بعضی از اعضا، از قبیل دل و قوّه خیال و واهمه و چشم و زبان و گوش را، مکرّر بو می‌کشند و با هم نجوا می‌کنند (سخن در گوشی) و به دقّت و با تأمّل دوباره و سه باره بو می‌کشند، پس‌از آن می‌نویسند و در آن قوطی ها مضبوط می‌سازند.

من نیز هیچ‌گونه حرکتی به خود نمی‌دادم که نفهمند من بیدارم، ولی از جدّیت آنها در تفتیش و کنجکاوی در صادرات و واردات من،(۳۷) در نهایت وحشت بودم. اجمالاً فهمیدم که زشتی‌ها و زیبایی‌های مرا ثبت و ضبط می‌نمایند، و آن خوش صورت خیرخواه من است، چون در آن نجوا و گفت و گویی که با هم داشتند معلوم بود که خوش صورت نمی‌گذاشت بعضی از زشتی‌ها ثبت شود،

کلیپ سرا وب‌سایت

نظرات بسته شده است.