کلیپ اول جزئیات قتل بنیتا ۱۸ ماهه که در ماشین دزدیده شد و به طرز فجیعی به قتل رسید.
کلیپ دوم، پدر بنیتا: سارق فرزندم چه بلایی بر سرم آورد.
کلیپ سوم: اظهارات تکان دهنده قاتل بنیتا
کلیپ چهارم: وقتی پدر بنیتا برای جلوگیری از دزدیده شدن فرزندش، مشت به شیشه می کوبد
کلیپ پنچم از لالایی خواندن مادر بنیتا برای فرزندش موقع خاکسپاری
کلیپ ششم:زنده به گور کردن دختر زیبا توسط برادر و پدرش
تسلیت والدین آتنا به بنیتا دختر هشت ماهه
والدین آتنا اصلانی که چندی قبل دختر هفت ساله خود را در جنایتی از دست دادند، در پیام تسلیت خود آوردهاند:«مادر و پدر دلشکسته بنیتای نازنین!حادثه دلخراش پر کشیدن بنیتا، این فرشته کوچک هشت ماهه، داغ پر کشیدن آتنا فرشته هفت ساله ما را تازه تر کرد.
برای او، آنگونه که برای آتنای نازنینمان از اعماق دل و روح خویش می گریستیم و می گرییم، گریستیم. در نظر ما حالا ما دو دختر خود را از دست داده ایم: آتنا و بنیتا.برای هر دوی این عزیزان در جوار رحمت حق، آرامش آرزومندیم. دخترمان را به هم می سپاریم و هر دوی آنها را نیز به خدا.
درد و رنج شما، درد و رنج مشترک ماست؛ ما را در غم و سوگ خود شریک بدانید»
متهم قتل بنیتا گفت: «۱۲ سال است شیشه مصرف میکنم. آن روز برای تهیه مواد به مشیریه رفته بودم که ماشین را دیدم. وقتی آن را رها کردم، با خودم گفتم حتما یک نفر بچه را داخلش میبیند.»
متهم قتل بنیتا
پدر، خود را روی کاپوت ماشین انداخته بود و با مشت به شیشه میکوبید. فریاد میکشید «نگه دار… بچهام تو ماشینه… بچهام تو ماشینه» سارق اما پایش را روی گاز گذاشته بود و ویراژ میداد. سرعت بالا و حرکات مارپیچ باعث شد برف پاککنهای پراید کنده شود و پدر از روی کاپوت روی زمین بیفتد. خون از دستانش سرازیر شده بود، دوباره برخاست و با تمام قدرت فریاد کشید و دنبال ماشین دوید، اما سارق توقف نکرد و خودرو پیش چشمان بهتزده پدر، دور شد.
او کودک هشت ماههاش بنیتا را لحظهای در ماشین رها کرده بود تا در پارکینگ را ببندد. طولی نکشید تمام شبکههای اجتماعی از تصویر بنیتا پر شد و پلیس برای پیدا کردن او عملیات خود را آغاز کرد، اما سرانجام پس از شش روز جستوجو، پیکر بنیتا در خودروی سرقت شده پدرش کشف شد. سارق، خودرو را در یکی از خیابانهای پرتردد مامازند پاکدشت رها کرده بود. محمد ۲۷ ساله به برنامه رادیویی «یک پرونده یک روایت» میگوید: «۱۲ سال است شیشه مصرف میکنم. آن روز برای تهیه مواد به مشیریه رفته بودم که ماشین را دیدم. وقتی آن را رها کردم، با خودم گفتم حتما یک نفر بچه را داخلش میبیند.» مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
اولین بار در چند سالگی به زندان افتادی؟
در ۱۷ سالگی به جرم سرقت.
چند فقره سابقه داری؟
پنج فقره. از سال ۸۸ به جرم سرقت، درگیری، مواد مخدر و سرقت داخل خودرو.
آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟
دی ماه ۹۵ با قرار وثیقه از زندان بیرون آمدم. پدرم ۱۷ ماه دنبال پروندهام نیامد تا شاید در زندان اصلاح شوم.
چند سال است شیشه مصرف میکنی؟
همان اول راهنمایی که مدرسه را رها کردم. از ۱۲ـ ۱۰ سال پیش هم شیشه مصرف میکنم تا الان که ۲۷ سال دارم.
هزینه مواد را چطور تامین میکردی؟
موتورسازی کار میکردم. از شش سال پیش هم سرقت را شروع کردم.
با مهدی چطور آشنا شدی؟
یک سال و نیم پیش سر خرید مواد با هم دوست شدیم.
او پیشنهاد سرقت ماشین را داد؟
بله، برای خرید روانگردان شیشه به مشیریه رفته بودیم که چشممان به ماشین روشن افتاد که کنار خیابان و در پنج متری خانه پارک شده بود. میخواستیم بقیه راه تا محل خرید مواد را پیاده نرویم برای همین تصمیم به سرقت گرفتیم. قرار شد مهدی دم در خانه بایستد تا اگر صاحب ماشین آمد، مانع او شود.
تو چه کار کردی؟
من سوار ماشین شدم اما تا پشت فرمان نشستم، پدر بنیتا سر رسید و خودش را روی کاپوت انداخت. با مشت روی شیشه میزد و فریاد میکشید.
چه میگفت؟
نگه دار… بچهام… بچهام…
متوجه وجود بنیتا در ماشین شدی؟
نه، از ترسم متوجه نشدم. ۱۵۰ متر دورتر، وقتی هنوز در منطقه مشیریه بودم صدای گریه بچه درآمد. آنجا فهمیدم.
چه کار کردی؟
اول بزرگراه آزادگان به مهدی زنگ زدم. گفت بچه را ول کن. گفتم چطور ولش کنم؟ کوچک است. قرار شد همدیگر را در افسریه ببینیم، اما وقتی آنجا رسیدم، مهدی نیامده بود. دوباره زنگ زدم گفت بیا قیامدشت.
آن موقع بنیتا چه شرایطی داشت؟ گریه میکرد؟
نه، آرام شده بود.
سر قرار چه گذشت؟
قیامدشت، سر چهارراه اول ایستادم و مهدی را سوار کردم. عقب را نگاه کرد و بچه را دید. گفت او را به آژانس تحویل بده تا پیش خانوادهاش ببرند. گفتم آژانس از کجا بیاورم؟ گفت خب به تاکسی خطی بده. آن هم نمیشد. دست آخر گفت من میروم، بچه و ماشین را گوشه خیابان رها کن.
چیزی از ماشین دزدید؟
ضبط ماشین و دو سه تا عینک و آچار برداشت. بعد سوار ماشین یکی از دوستانش شد که تا آنجا آمده بود. سپس من به سمت حصارامین راه افتادم و مهدی و دوستش هم دنبالم آمدند تا اگر گشتی پلیس دیدند، خبرم کنند.
گشتی پلیس دیدید؟
مهدی یک بار زنگ زد گفت ماشین پلیس دنبالت است، اما من هرچه نگاه کردم، ماشینی ندیدم.
ماشین و بنیتا را کجا رها کردی؟
به سمت مامازند پاکدشت رفتم. ماشین را جلوی یک ابزارفروشی گذاشتم. آنجا میوه ترهبار زیاد دارد. یک استخر هم آنجا هست.
شرایط بنیتا چطور بود؟
گریه میکرد.
چرا ماشین را جلوی درمانگاه، مسجد یا خانه نگذاشتی؟
فکر میکردم حتما همانجا یک نفر بچه را میبیند و محال است کسی بچه را پیدا نکند.
حداقل شیشههای ماشین را پایین میدادی که صدای بچه را بشنوند؟
من به شیشهها دست نزدم، همانطور بالا رهایشان کردم. اصلا به عقلم نرسید شیشهها را پایین بیاورم.
بعد از رها کردن ماشین چه کار کردی؟
از قبل با یکی از دوستانم هماهنگ کرده بودم. دنبالم آمد و به خانه او رفتم. شیشه کشیدم و خوابیدم.
راحت خوابیدی؟
نه، مدام به این فکر میکردم بچه پیدا شده یا نه.
پلیس سه روز بعد از سرقت دستگیرت کرد، در این مدت کجا بودی؟
شب اول خانه همان دوستم ماندم، اما بعد به خانه همسرم رفتم.
درباره ماجرا چیزی به او نگفتی؟
فهمیده بودند یک چیزی را مخفی میکنم، اما از ترس حرفی بهشان نزدم.
چرا در این سه روز به ماشین سر نزدی؟
ترسیده بودم.
بعد از دستگیری هم جای ماشین را نگفتی تا اینکه با مهدی مواجهه حضوری شدی.
اول فکر میکردم شاید بچه را پیدا کرده باشند، اما وقتی فهمیدم اینطور نیست، جای ماشین را به مامورها نشان دادم.
نقش مهدی در این ماجرا چه بود؟
همهکاره خود مهدی بود. ما برای خرید مواد رفته بودیم و اگر او پیشنهاد سرقت نمیداد، این کار را نمیکردم. مقصر هر دویمان بودیم.
بچه هم داری؟
بله، همسرم دو ماهه باردار است.
در خانهای که دستگیر شدی، یک پسر هشت ماهه بود. وقتی به او نگاه میکردی، یاد بنیتا نمیافتادی؟
چرا، حالم هم بد میشد.
فکر میکنی چه سرنوشتی در انتظارت است؟
هرچه زودتر اعدام شوم، بهتر است. آن بچه حقش این نبود.
متهم ردیف دوم: گفته بودم بنیتا را تحویل آژانس بده
آنچه بر بنیتا رفت با نقشه مشترک سرقت از سوی دو مجرم سابقهدار شروع شد؛ یکی از آنها مهدی ۳۶ ساله است. او قرار بود دم در حیاط خانه بنیتا بایستد تا هنگام سرقت، مانع پدر شود، اما در بازجوییها منکر این مساله شده است. او مدعی است پیشنهاد تحویل دادن بنیتا به آژانس یا تاکسی را به محمد، متهم ردیف اول داده بود.
متاهلی؟ فرزند هم داری؟
بله، ۳۶ ساله هستم و یک دختر ۹ و یک پسر دو ساله دارم.
شغلت چیست؟
مشاور املاکی دارم و در شهرداری هم به عنوان راننده نیسان کار میکنم. البته استخدام نیستم. پیمانکاری پنج ساله قرار داد دارم.
درآمدت چقدر است؟
ماهی پنج میلیون تومان.
با این درآمد چرا دست به سرقت زدی؟
من به هیچ وجه دزدی نمیکنم. پیشنهاد سرقت ماشین را هم من ندادم. محمد (متهم ردیف اول) به خاطر اینکه او را لو دادهام، این حرف را زده است.
روز سرقت چه کار کردی؟
من پایم مشکل داشت برای همین توانایی ایجاد مانع برای صاحب ماشین را نداشتم. وقتی محمد ماشین را دزدید و التماسهای پدر و مادر کودک و مردمی را که جمع شده بودند، دیدم از ترسم به آرامی منطقه را ترک کردم، چون سابقهدار هم هستم، ترسم بیشتر شده بود.
چند فقره سابقه داری؟
سه فقره سابقه سرقت، مواد مخدر و رابطه نامشروع دارم.
وقتی سر قرار حاضر شدی و بچه را دیدی چه کار کردی؟
تا بچه را دیدم گفتم او را با آژانس یا تاکسی به خانوادهاش برسان چون خیلی بیقرارند.
چرا خودت این کار را نکردی؟
من سابقه دارم. ترسیدم. فقط ماجرا را به همسرم و دو نفر از دوستانم گفتم.
فکر میکنی مجازاتت چیست؟
من چیزی از ماشین ندزدیدم. اگر یک پیچ دزدیده یا یک قدم با آن ماشین برداشته باشم، سزاوار مرگ هستم.
زنده به گور کردن یک دختر زیبا توسط پدر و برادر خود. در کلیپ زیر می بینید چگونه یک دختر زیبا توسط پدر و برادر سنگدل خود زنده به گور می شود. بله زنده به گور کردن دختران تنها مختص به زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نبوده است بلکه اکنون و در این دوره هم افرادی پیدا می شوند که زنده به گور کردن را یک رسم و عادت می دانند.کلیپ زیر را ببینید تا معلوم شود که چگونه افراد جاهل دختران را زنده به گور می کنند.
زنده به گور کردن دختر زیبا
قرآن می فرماید: «هیچ گاه فرزندان خود را به خاطر ترس از فقر نکشید چرا که خداوند روزی دختر و پسر را می دهد». فقر مجوز نمی شود که فرزندان را بکشید.الان امروزه فقر در دنیا غوغا می کند ولی فقر مجوز ارتکاب قتل دختران و پسران نمی شود. کسی که فرزند خود را پس از ماه ها در شکم مادر که به سختی در شکم مادر پرورش یافته است چه طور دلش می آید که فرزند خود را بکشد. فقر منجر به فحشای جنسی می شود. فقر باعث می شود که زنا در جامعه زیاد شود. فقر باعث می شود که دختر زیبا به فساد جنسی مبتلا شود. خلاصه فقر باعث می شود که زن به انواع گناهان کشیده شود .فقر باعث می شود که دزدی در جامعه زیاد شود. فقر باعث انواع گناهان بزرگ می شود. در حدیثی می خوانیم که معصوم می فرماید: خدا از فقر به تو پناه می برم.
زنده به گور کردن دختر زیبا
قاتل بنیتا از زندگی شخصیاش گفت
رسیدگی به پرونده بنیتا، دختر هشتماههای که اواخر تیر امسال همراه خودروی پدرش ربوده شد و به طرز دلخراشی جان باخت در دادگاه کیفری استان تهران آغاز شده است.
به گزارش شریان نیوز، رسیدگی به پرونده بنیتا، دختر هشتماههای که اواخر تیر امسال همراه خودروی پدرش ربوده شد و به طرز دلخراشی جان باخت در دادگاه کیفری استان تهران آغاز شده است.
متهم ردیف اول، محمد ۲۷ ساله، ۲۹ تیر امسال برای خرید روانگردان شیشه به مشیریه رفته بود که ناگهان متوجه یک دستگاه پراید روشن در کنار خیابان شد.پدر بنیتا، دخترش را در پراید گذاشته و لحظهای برای بستن در پارکینگ او را رها کرده بود. متهم از همین چند ثانیه استفاده کرد و ماشین را دزدید. او یک ساعت و نیم بعد به مامازن پاکدشت رفت و ماشین و بنیتا را در خیابانی رها کرد. این کار باعث شد کودک به دلیل شدت گرما جان خود را از دست بدهد.
محمد در قسمت دوم برنامه رادیویی «یک پرونده، یک روایت» درباره این پرونده میگوید: وقتی ماشین را دزدیدم، متوجه بنیتا شدم. یک لحظه دیدم پستانکش افتاده، آن را در دهانش گذاشتم تا گریه نکند. من ماشین را نزدیک یک ابزارفروشی گذاشتم و فکر میکردم حتما پیدایش میکنند. متهم در این قسمت جزئیات بیشتری از زندگی خود را بازگو کرده است.
خانوادهات چقدر در جرایمی که مرتکب شدهای، نقش داشتهاند؟
هیچ نقشی. آنها همیشه مانع کارهای خلاف من بودند.
پدرت تو را تنبیه میکرد؟
بله، هم تنبیه بدنی میکرد، هم محدودیتهایی قائل میشد. آخرین بار که به خاطر سرقت به زندان افتاده بودم، ۱۷ ماه دنبال کارهایم را نگرفت تا شاید اصلاح شوم.
آخرین بار پدرت وثیقه گذاشت و از زندان بیرون آمدی. فکر میکنی این بار هم این کار را انجام دهد؟
نه، توقع این کار را ندارم.
چند بار ازدواج کردی؟
یک بار.
با چند زن دیگر ارتباط داشتی؟
با هیچ زنی.
غیر از تهیه مواد، پولهایت را صرف چه کاری میکردی؟
برای خانه خرج میکردم.
تنها زندگی میکنی؟
نه، مدتی است ازدواج کردهام و با همسرم زندگی میکنم.
همسرت چند ساله است؟
۳۸ سال.
او هم مواد مصرف میکند؟
بله، شیشه میکشد.
چطور با هم آشنا شدید؟
مشتری موادم بود.
بچه هم داری؟
همسرم دو ماهه باردار است.
خانهات قبل از ازدواج کجا بود؟
پیش پدر و مادرم بودم. یک خانه سه طبقه داریم. آنجا زندگی میکردم.
پدر و مادرت به مصرف یا فروش مواد مخدر اعتراضی نمیکردند؟
چرا، سعی میکردند مانعم شوند اما فایدهای نداشت. دو سه بار هم ماموران را خبر کرده بودند.
شغلت چه بود؟
موتورسازی داشتم اما به خاطر سوءسابقهام، ماموران جمعش کردند.
معمولا با خودت سلاح حمل میکنی؟
چاقوی کوچکی دارم. برای دفاع از خودم در درگیریها از آن استفاده میکردم.
پیش آمده جراحت جدی با این چاقو به کسی وارد کنی؟
نه اما برای خودم پیش آمد.
تا به حال فکر ارتکاب قتل، هنگام کشیدن مواد به ذهنت آمده است؟
نه.
روز حادثه برای چه کاری به مشیریه رفته بودی؟
صبح مواد کشیده بودیم. رفته بودیم مواد بعد از ظهرمان را بخریم.
تا قبل از آن سرقت کرده بودی؟
بله، پنج سابقه کیفری دارم که سرقت هم جزو آنهاست.
فکر میکنی مردم حقشان است مورد سرقت قرار بگیرند؟
نه، چرا حقشان باشد؟ یک نفر با زحمت کارگری پول درمیآورد آن وقت من بروم بدزدم؟ چه کسی گفته حقش است؟
تا به حال عذابوجدان داشتی؟
هیچ کدام مثل این بار نبود.
وقتی بنیتا را در ماشین رها کردی، با خودت گفتی هر اتفاقی بیفتد به تو مربوط نیست؟
من از ترس، ماشین و بچه را رها کردم.
چه ترسی؟
ترس زندان رفتن.
تا حالا بچهای را بغل کردهای؟
بله، بچه برادرم. دوستش دارم.
روز حادثه به بنیتا دست هم زدی؟
نه، فقط یک بار پستانکش افتاد، برای اینکه گریه نکند آن را در دهانش گذاشتم.
هیج جا توقف نکردی برایش شیر یا آب بگیری؟
نه، به فکرم نرسید.
چرا با تلفن همگانی، محل رها کردن ماشین را به پلیس خبر ندادی؟
فکر میکردم همان روز اول پیدایش میکنند. من بچه را جایی گذاشتم که فقط پنج قدم با ابزارفروشی فاصله داشت.
چرا امروز، وقتی تصویر جسد بنیتا را دیدی متاثر شدی؟
چون به خاطر نفهمبازی من این اتفاق افتاد. میشد صد سال دیگر هم این طور نشود و بچه سالم به دست خانوادهاش برسد. آن موقع من هم حبس
نمیگرفتم.
تا به حال با مادر بنیتا روبهرو شدی؟
نه.
الان حست چیست؟
میخواهم هرچه زودتر راحتم کنند.
متهم ردیف دوم: نقشی در حادثه نداشتم
مهدی، متهم ردیف دوم پرونده است. او پیش از این اعتراف کرده بود هنگام سرقت خودرو، جلوی در پارکینگ خانه ایستاده بود تا مانع دخالت پدر بنیتا شود. اکنون اما مدعی است که هیچ نقشی در حادثه نداشته است.
چند بار ازدواج کردی؟
یک بار، دو تا بچه هم دارم.
شغلت چیست؟
بنگاهدار هستم.
تا به حال موادفروشی کردهای؟
نه.
هیچ فکر کردهای اگر آن روز تو سوار ماشین میشدی چه اتفاقی میافتاد؟
من سوار نمیشدم. دوستم یک چهارراه آن طرفتر منتظرم بود. قرار بود محمد برایمان مواد جور کند.
یعنی تفریحی ماشین را دزدیدید؟
من هیچ نقشی در سرقت نداشتم. پیشنهاد سرقت هم از من نبود.
پس چرا مقابل در پارکینگ خانه ایستادی؟
من این کار را نکردم. خود محمد ناگهان از من فاصله گرفت و سوار ماشین شد.
یک بار شده مسئولیت کاری که انجام دادهای را بپذیری؟
بله.
چرا کمک نکردی بچه سالم پیدا شود؟
من به امید اینکه سالم پیدا شود همکاری کردم اما دیگر دیر شده بود.
متهمان پرونده بنیتا، ۲۲ شهریور محاکمه میشوند
http://media.alalam.ir/uploads/org/150115736420208300.jpg
رئیس کل دادگستری تهران گفت: متهمان پرونده فوت بنیتا کودک هشت ماهه، در روز ۲۲ شهریور ماه محاکمه میشوند.
خبرگزاری میزان: غلامحسین اسماعیلی رئیس کل دادگستری استان تهران از تعیین وقت پرونده فوت بنیتا دختر هشت ماهه خبرداد.
وی گفت: این پرونده پس از بررسیهای اولیه در دادگاه کیفری یک استان تهران در روز ۲۲ شهریور تعیین وقت شده است.
٢٩ تیرماه خبر گم شدن کودک هشت ماه به نام بنیتا و صدای لرزان مادری که از مردم تقاضای کمک میکرد در فضای مجازی دست به دست شد. هشت روز از این ماجرا گذشت در حالی که تلاشهای پدر و مادر و اعضای فامیل و پلیس آگاهی بی نتیجه مانده بود، خبری تلخ مبنی بر فوت کودک هشت ماه در رسانهها پیچید.
پس از اعلام موضوع به پلیس، در جریان تحقیقات ماموران پلیس آگاهی تهران متوجه رد پای دو سارق حرفهای لوازم داخل خودرو شدند.
با شناسایی مخفیگاه یکی از این سارقان، او اعتراف کرد که خودرو و بچه در اختیار همدستش است. با دستگیری سارق دوم او در بازجوییها منکر هرگونه سرقت شد تا اینکه پس از روبرو شدن با همدستش لب به اعتراف گشود.
سارق در بازجوییها اعتراف کرد پس از سرقت خودرو از مشیریه به همراه کودک، آن را همان روز در یکی از خیابانهای پاکدشت آورده و پس از بالا کشیدن شیشهها آن را رها کرده است.
ماموران بلافاصله به محل رها کردن خودرو در محلهای خلوت رفته و با جسد بنیتای هشت ماهه که به دلیل گرما، تشنگی و گرسنگی دچار جمود نعشی شده بود، روبرو شدند.
پس از آن با درخواست دادستان عمومی و انقلاب پاکدشت و موافقت شعبه اول دادگاه تجدید نظر استان تهران که ریاست آن بعهده رئیس کل دادگستری استان تهران است پرونده مربوط به فوت بنیتا از دادسرای پاکدشت به دادسرای عمومی و انقلاب تهران احاله شد و دادستان تهران یک هفته بعد از صدور کیفرخواست دائر بر قتل عمد در این پرونده خبر داد.
رئیس کل دادگستری استان تهران نیز برای رسیدگی به این پرونده، دستور ویژهای برای محاکم صادر کرد.